یکی از تحقیقات جالب در حوزه روانشناسی مردم تحقیقی است که در سال 1971 توسط روزنتال و جاکوبسون (Rosenthal & Jacobson) انجام شد و به عنوان "اثر پیشبینیهای خودشکل دهنده" شناخته میشود. در این تحقیق، دانشمندان به یک گروه از دانشآموزان در یک مدرسه ابتدایی گفتند که یک آزمون هوشی طراحی شده برای تشخیص دانشآموزان با استعداد بالا به طور مخفیانه از آنها انجام خواهد شد. در واقع، دانشمندان به صورت تصادفی به برخی از دانشآموزان اعلام کردند که آنها دارای استعداد بالا هستند، بدون اینکه این ادعا دارای اساس علمی باشد.
در پایان آزمایش، مشاهده شد که دانشآموزانی که به عنوان دارای استعداد بالا اعلام شده بودند، پیشرفت بهتری را در مقایسه با دیگر دانشآموزان نشان دادند. این تحقیق نشان داد که انتظارات معلمان نسبت به دانشآموزان و تأثیر آن در روانشناسی افراد میتواند بر عملکرد آنها تأثیرگذار باشد.
روش این تحقیق به شکل زیر بود:
انتخاب نمونه: ازمایش به صورت تصادفی بر روی یک گروه از دانشآموزان در یک مدرسه ابتدایی انجام شد. این دانشآموزان به عنوان نمونههای تحقیق انتخاب شدند.
آزمون هوشی: یک آزمون هوشی طراحی شده اجرا شد که به طور مخفیانه از دانشآموزان انجام میشد. این آزمون به عنوان ابزاری برای تشخیص دانشآموزان با استعداد بالا در نظر گرفته شده بود.
اعلام نتایج: پس از اجرای آزمون هوشی، برخی از دانشآموزان به صورت تصادفی به عنوان دارای استعداد بالا اعلام شدند. این اعلام به شکل مخفی انجام شده بود و نه به عنوان نتیجهای از آزمون هوشی و نه بر اساس ویژگیهای واقعی دانشآموزان.
پیگیری و ارزیابی: در طول مدت زمانی مشخص، پیشرفت و عملکرد دانشآموزان در رشتههای تحصیلی مختلف پیگیری شد و مقایسه شد. این بررسی به منظور بررسی تأثیر اعلام داشتن استعداد بالا بر عملکرد دانشآموزان صورت گرفت.
تحلیل دادهها: دادههای جمعآوری شده در این تحقیق تحلیل شدند و نتایج آماری برای مقایسه پیشرفت و عملکرد دانشآموزان اعلام شد.
این روش به نحوی طراحی شد که تأثیر اعلام داشتن استعداد بالا بر عملکرد دانشآموزان را بررسی کند و تفاوتها را با گروه کنترل مقایسه کند که بسیار هم چشمگیر بود.
این موضوع برام جالب و غیر معمول بود؛ چراکه طبق تحقیقات خانم کارول دوئک این قضیه(تشویق دانش آموزان به خاطر هوششون) میتونه رابطهی معکوس داشته باشه با میزان تلاش دانش آموز.
یعنی دانش آموزهایی که به خاطر هوش و استعداد ذاتی شون تحسین میشن، احتمال اینکه در دام «طرز فکر ثابت» بیفتن خیلی بیشتر میشه. طرز فکر ثابت هم یعنی اینکه اگه توی یه کاری موفق هستن معتقدن به خاطر هوش و استعدادشون بوده؛ و اگه هم در کار یا درس یا فعالیتی ضعیف عمل میکنن معتقدن به خاطر اینه که استعدادش رو ندارن و به همین خاطر زحمتی به خودشون نمیدن که بهتر بشن یا مهارت یاد بگیرن.
حالا نمیدونم کدوم مورد درست تره یا هر کدوم در چه بستری مصادیق بیشتری داره؟
جالب بود، این واقعا درسته و خیلی باید حواسمون باشه چون عکس این موضوع هم صادق هست، یعنی اگر اجازه بدید که بقیه بهتون بگن که کند ذهن هستی و یا حتی خودت به خودت بگی، حتما تاثیر میذاره.
مرسی از مقاله خوبتون
بله سارا جان، احساس میکنم تمامی ما به یک مرور دوباره بر روی توانایی های خودمون احتیاج داریم تا بتونیم دوباره خودمون رو بدست بیاریم!